اشاره: با استاد سعدالدین صدیقی «قائممقام دبیرکل جماعت دعوت و اصلاح» که دانشآموختهی حوزه و دانشگاه در زمینهی علوم و معارف اسلامی است و همکنون معاونت آموزشی معهد عالی جنوب را نیز بهعهده دارد، پرسشهایی درخصوص پارهای از مسائل و رخدادهای ایران و منطقه درمیان نهادهایم و دیدگاه ایشان را به عنوان عضو شورای مرکزی این تشکّل مدنی اهل سنّت جویا شدهایم. امید که این گفتوگو، ارباب بصیرت و طالبان معرفت را سودمند افتد.
با توجّه به عضویت شما در شورای مرکزی جماعت دعوت اصلاح در خصوص ماهیّت این تشکّل مدنی و اولویّتهای آن توضیح دهید.
ماهیّت، رسالت و اهداف جماعت دعوت و اصلاح برای كسانی كه با برنامهی تربیتی جماعت رشد كرده و همراه با سایر خواهران و برادران خود در راستای تحقّق اهداف آن تلاش و مجاهدت دارند، امری پوشیده نیست. فقط منباب تأكید مواردی را یادآور میشوم. این تشکّل مدنی با هویّت چندگانه در بیش از چهار دهه به عنوان یک تشکیلات سراسری فعّالیّت میکند. پررنگترین هویّت این تشکّل، هویّت دینی آن است كه از بدو تأسیس تا به امروز تغییر نكرده است. این مطلب در اسناد بالادستی جماعت همیشه مورد توجّه بوده است.
در اساسنامه به عنوان مهمترین سند مصوّب كنگرهی جماعت در مادّهی ٢ جماعت اینگونه تعریف شده است:
جماعت تشكّلی است مدنی در چارچوب اندیشهی اسلامی كه در زمینههای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی فعّالیّت میكند.
این تشكّل آرمان خود را نیل به رضوان الهی و رسیدن به رفاه و سعادت فردی و اجتماعی در پرتو قرآن و سنّت معرفی كرده است.
در بخش اعتقادات و باورهای اساسی در مرامنامه نیز آمده است:
-باور به جهانبینی توحیدی براساس لااله الا الله و محمّد رسول الله
-باور به اسلام به عنوان بهترین راه زندگی سعادتمندانه و التزام به دعوت و تربیت براساس آن.
همچنین در مادّهی ٢٥ در شرایط عضویت آمده است:
-التزام عملی به تعالیم دین مبین اسلام
در مقدّمهی جزوهی «رویكردها و راهكارها» در تبیین چگونگی شكلگیری جماعت این مطالب ذكر شده است:
-«بر این اساس، گروهی از عالمان و اندیشمندان اهل سنّت ایران، در اواخر عصر پهلوی، تحت تأثیر آموزههای قرآن و سنّت نبوی و با کاتالیزور جریان جهانی بیداری اسلامی، پس از رایزنی و هماندیشیهای متعدّد بدین نتیجه رسیدند که برای کامیابی در زندگی دنیوی و حفظ و تکمیل شخصیت خود و سپس ایفای نقش مثبت در اجتماع، اندیشهها و گامهای خود را همسو سازند و همنوا با کائنات تسبیحگوی، نوای روحنواز «ایّاک نعبد و ایّاک نستعین» را هر بامداد و شامگاه به عنوان سرود زندگی خود در گوش هستی نجوا کنند. سرانجام مقرّر شد با مرجعیت مکتب آسمانی اسلام و با تأكید بر مفاهیم بنیادین «توحید در جهان بینی، اخلاق در زندگی فردی و آزادی و عدالت در زندگی اجتماعی» در پرتو درک احکام و مقاصد شریعت، درک واقعیتها و درک اولویتها، با توکل بر آفریدگار توانا، پای در عرصهی عمل بگذارند و از طریق پرورش فرد مسلمان، خانوادهی مسلمان و جامعهی مسلمان بر اساس تعالیم نورانی قرآن كریم، تحقّق آرمانهای خود را پی بگیرند. حاصل عینی آن رایزنیها و همکاریها، تولّد تشکّلی مدنی با مرجعیت اسلامی بود که امروزه تحت عنوان «جماعت دعوت و اصلاح» در تمامی مناطق اهل سنّت کشور پهناورمان به فعّالیّت مشغول است.»
مرجعیت كتاب و سنّت با تأكید بر نگاه مسؤولانه و همراه با تعهّد در مقابل نصّ شرعی همواره محلّ عنایت مسؤولان بوده است. التزام به نصوصی که دلالت قطعی دارند و تلاش جمعی متخصّصان برای رسیدن به بهترین حكم و برداشت از نصوصی که دارای دلالت ظنّی هستند، در تدوین برنامهی تربیتی لحاظ گردیده، تشكیل معاونت علما و مدارس دینی و همچنین كمیسیونهای افتاء نیز به عنوان راهكار و سازوكار عملی این رویكرد تعیین شده است. جماعت به «نوگرایی» در چارچوب کتاب و سنّت باور جدّی دارد و راهکار آن را «اجتهاد جمعی و مقاصدی» میداند و بخشی از تلاش خود را در جهت احیای این امر، اختصاص داده است.
از مهمّترین ویژگیهای این تشكّل تأكید بر كار جمعی، دعوت و اصلاح است. این جماعت رویكرد اصلاحی خود را بر تحوّل شخصیت و تغییر درون و اصلاح از پایین به بالا قرار داده است.
جماعت همّت و تلاش اعضای خود را در قالب فعّالیّتهای فرهنگی و با سیاست پرهیز از خشونت و افراطیگری سازماندهی میكند. تأكید بر كار جمعی، اهتمام به فرهنگ سازمانی، توجّه به تزكیه و تربیت از اولویتهای جماعت است. در مادّهی ٢٧ وظایف عضو آمده است:
-تلاش در جهت تربیت و تزكیهی نفس و پایبندی به عبادت و اخلاق حسنه، تلاش در جهت فهم صحیح اسلام و دعوت دیگران به پیروی از آن، پایبندی به حقوق و وظایف اخوت ایمانی قطعاً نگاه جماعت در برنامههای خود باید همیشه به ارتقای كیفیت اعضا و توانمندسازی آنان باشد.
این جماعت به عنوان تشكّلی مدنی سعی كرده است با حفظ هویّت ایرانی خود و در چارچوب قوانین كشور جمهوری اسلامی ایران و با توجّه به حقّ مصرَّح در قانون اساسی در ارتباط با فعّالیّتهای فرهنگی و مذهبی و امر به معروف و نهی از منكر و با اصرار بر استقلال تشكیلاتی خود و البتّه در حدّ توان و امكانات خود به مخاطبان خدماتی را ارائه دهد.
آیا تقسیمبندی جهان به دو قطب کشورهای اسلامی و غیراسلامی درست است؟ به نظر شما این نوع تقسیمبندیهای ذهنی زمینهی تقابل و جنگ را ایجاد نمیکند؟
وجود کشورهایی با جمعیّت مسلمان و همچنین وجود کشورهایی با جمعیّت غیرمسلمان یک واقعیت و حقیقت موجود است، از نظر منطقی این تقسیمبندی نمیتواند محلّ اشکال باشد. اعتراف و سخن گفتن از دو قطب کشورهای اسلامی و غیراسلامی بیشتر یک امر توصیفی است و سؤال از درست یا نادرست بودن آن نمیتواند درست باشد.
به نظر میآید طرح این سؤال ناظر به یک پیشینهی تاریخی در تقسیم سرزمینها به «دار الإسلام» و «دار الحرب» باشد، این نظریه بر یک رأی مرجوح فقهی بنا شده است. قائلان به آن میگویند: رابطهی مسلمانان با غیرمسلمانان بر جنگ پایهگذاری شده است. کفر به تنهایی دلیل کافی است بر اینکه ما با دیگران وارد جنگ شویم. امروزه بعضی از متفکّران با توجّه به این سابقهی تاریخی ترجیح میدهند که ما از چنین تقسیمبندیهایی که در سؤال مطرح شده است، پرهیز کنیم.
به نظر من، چنین امری لازم نیست به دلیل اینکه مسلمان بودن یا مسلمان نبودن از مهمّترین بخشهای هویّتی افراد و کشورهاست. نفی این امر به معنی نفی بخش مهمّی از هویّت است که انجام آن هم غیرواقعی و هم غیرعلمی است. به جای آن باید بررسی کنیم آیا اعتراف به این تفاوتهای هویّتی لزوماً به معنی جنگ و درگیری است. اینجا یک مغالطه صورت میگیرد. چرا که هم از جهت عقلی و هم از جهت تاریخی هویّتهای مختلف میتوانند در کنار هم زندگی کنند.
دین اسلام مبنای تعامل خود را با غیرمسلمانان مسالمتجو، «بِرّ» و «قسط» معرّفی کرده است. دین اسلام که ظرفیت لازم برای تمدّنسازی در اختیار دارد و در عمل نیز پایهگذار یک تمدّن عظیم بوده است نمیتواند مبنای ارتباط خود را با دیگران بر جنگ قرار دهد. در تجربهی تاریخی نیز ما مسلمانان ثابت نمودهایم که میتوانیم با غیر مسلمانانی که با ما سر جنگ ندارند به صورت مسالمتآمیز زندگی کنیم.
با توجّه به اینکه شما دانشآموختهی توأمان علوم سیاسی و علوم دینی هستید، اوضاع کنونی جهان اسلام را چگونه ارزیابی میکنید؟
اوضاع کنونی جهان اسلام را میتوان در یک نگاه کلّی خیلی بدبینانه تحلیل کرد و میتوان تا حدودی نگاهی خوشبینانه داشت. جنگهای داخلی و برادرکشی، اختلاف سیاسی سران کشورهای اسلامی، جهل و بیسوادی، ناهنجاریهای اجتماعی و سیاسی میتواند انسان را نسبت به بهبود وضعیت، ناامید کند.
از طرفی نیز میتوان خوشبین بود، جریان بیداری اسلامی، اقبال جوانان به دین، آشنایی مردم به حقوق خود، خیزشهای مردمی در مقابل حکومتهای استبدادی در گوشه و کنار دنیای اسلام و بسیاری از این دست حتماً امید را میآفریند.
اگر با لحاظ سنن الهی به تحلیل وضعیت موجود بپردازیم، میتوان گفت در این مرحلهی رویارویی و درگیری حقّ و باطل در مرحلهی تمحیص و تمییز بین نیروهای هر دو جهت، قرار گرفته است.
جبههی استکبار و امپریالیسم که در دنیای اسلام از زمان استعمار تا امروز قدرت و ثروت را در اختیار دارد امروز مجبور شده است در مقابل موج بیداری اسلامی، چهرهی حقیقی خود را آشکار نماید. البتّه نباید با شعار توهّم توطئه دستهای پیدا و پنهان دشمنان خارجی را علیه امّت اسلامی مورد غفلت قرار داد و همچنین نباید همهی تقصیرات و مشکلات را به عوامل خارجی نسبت داد و خود را تبرئه کرد.
در مسیر رسیدن به آزادی و جامعهی مطلوب امّت اسلامی لازم است کارهای بزرگی را انجام دهد. جبههبندیهای منطقهای، جنگهای خانمانسوز، تلاش مضاعف برای به انجام رساندن معاملهی قرن و همسویی برخی کشورهای منطقه با این طرح، حضور و تهدیدهای نظامی آمریکا در منطقه ناهنجاریهای اجتماعی، فرهنگی سایهی سنگینی را ایجاد کرده است.
به اقتضای چنین مشکلاتی، امّت اسلامی بیش از هر وقت به حفظ انسجام و همدلی بین خود نیاز دارد و باید به آمادگی و تقویت علمی فرهنگی اقتصادی و سیاسی خود اقدام نماید. حرکتهای تاثیرگذار اجتماعی نیز لازم است با بازنگری در اهداف، سیاست و برنامههای خود، خود را در سطح تهدیدها و مشکلات بالا بکشند و با وضعیتشناسی این مرحله، به اقدامات مؤثّرتری اقدام نمایند.
چرا در بیشتر کشورهای خاورمیانه وجود «منتقد» به رسمیت شناخته نمیشود و حقّی برای آزادی بیان به مخالف روا داشته نمیشود؟
در حقیقت هنوز در خاورمیانه فرصت کافی برای مشق و تمرین دموکراسی فراهم نشده است. خاورمیانه در تاریخ دور و نزدیک خود همیشه کلاف سردرگم جنگها، انشقاقهای قومی و ملّی، انقلابها و سرکوبها را تجربه کرده است. موقعیت استراتژیک آن، منابع عظیم نفتی زمینهی حضور قدرتهای بزرگ را در این منطقه فراهم نموده است. در دورانی استعمارگران با حضور رسمی و بعد از خروج آنها سرسپردگانی حافظ منافع آنها در منطقه بودهاند. حکومتهای توتالیتر و نظامهای سیاسی تکحزبی مانع از رشد سیاسی مردم و مانع از استقرار دموکراسی در خاورمیانه شدهاند.
حکومتهایی که بدون مراجعه به آرای عمومی در رأس حکومت قرار میگرفتهاند برای جبران مشروعیت خود سعی میکردهاند بخشی از ثروت خدادادی کشور را خرج مردم کنند و مردم نیز با طبیعت استبدادپذیر خود آنها را ولینعمت خود تلقّی نمایند. این وضعیت به صورت طبیعی به دلیل غیرعادی و غیر فطری بودن نمیتوانست ادامه پیدا کند. در این مرحله اصلاحگران و جریانهای تأثیرگذار تلاش کردند تا مردم را با حقوق خود آشنا نمایند. مطمئنّاً این امر به مذاق حاکمان خوش نیامد. تحوّل رسانهای در دنیای جدید این تقابل را سرعت بخشید. منتقدان به صورت فرد یا به صورت جمع و در نهایت به صورت خیزشهای مردمی علیه حکومتها قیام کردند. حکومتهای مستبد برای حفظ قدرت و منافع خود در مقابل مصلحان اجتماعی و حرکتهای آزادیخواه قرار میگیرند.
کشورهای اسلامی در مداراگری وضعیت مطلوبی ندارند و رعایت فرهنگ اختلاف و دگرپذیری در میان پیروان مذاهب ضعیف است، راه برونرفت از دگمهای مذهبی و تعصّبات فرقهای در چه میدانید؟
خود حقانگاری، شهوت قدرت و ثروت، جهل نسبت به حقیقت و مقاصد دینی، عدم تمرین کار جمعی و شورایی و حاکمیت فرهنگ واگرایی ازجمله عوامل تعصّب و دگمهای مذهبی و فرقهای است. راه برونرفت، اصلاحات همهجانبه با تمرکز بر اصلاحات فرهنگی است. تغییر باورهایی که در طول تاریخ شکل گرفته و بر اساس آن رفتارهای خودخواهانه به وجود آمده است. تصحیح مفاهیم دینی که در دام فهمهای ناقص سطحی گرفتار آمده است نیز بخش مهمّی از راهحلّ است. فراهم شدن بستر گفتوگو در فضای آزاد علمی نیز باید محلّ توجّه باشد. فضای باز سیاسی و رفتارهای دموکراتیک میتواند به عنوان یک روش تعالی و بالندگی را در جامعه فراهم آورد. توجّه به امر آموزش، استفاده از تجربههای دنیای جدید در متدهای آموزشی، میتواند به تدریج جامعه را در تشخیص اولویتهای خود کمک کند. در این صورت است که همگرایی، دگرپذیری و مدارا فضا را بر تعصّبات تنگ خواهد نمود و جامعه در مسیر توسعه قرار خواهد گرفت.
جماعت بیش از یک دهه است که بر مقولهی دگرپذیری و رواداری تأکید میکند و این اصل را به عنوان راهبردی خود انتخاب کرده و تلاش نموده است آن را تمرین نماید. حتّی جماعت تلاش نموده است به طور یکطرفه روابط خود را با دیگران تنظیم نماید. ما بر این باوریم که این راهبرد میتواند برای حکومتها، احزاب، اقوام، ادیان و مذاهب در کشورهای اسلامی مفید و زمینهی صلح و آرامش را ایجاد کند.
توهین یک مدّاح در رسانهی ملّی واکنشهایی را به دنبال داشت. تحلیل شما از این جریان چیست؟
آنچه در رسانهی ملّی(شبکهی ٥ سیما) از زبان یک مدّاح اتّفاق افتاد، لازم است از دو منظر به آن پرداخته شود. این رخداد از یک زاویه بسیار تلخ و بد بود؛ چرا که این اتّفاق از یک طرف در تضاد کامل با آموزههای دینی و در تقابل با جایگاه این شخصیّتها در قرآن قرار گرفت، و از طرفی از نظر اجتماعی و سیاسی یک حرکت تفرقهآمیز به حساب میآمد. و همچنین این کار اقدامی، خلاف صریح فتوای مقام معظّم رهبری نظام است. چنانچه مستحضر هستید این اتّفاق بازتابهای زیادی به دنبال داشت و نظر به اهمّیّت موضوع روابط عمومی جماعت نیز بیانیهای جهت تبیین دیدگاههای جماعت در این زمینه صادر نمود.
از زاویهی دیگر واکنشهای بهموقع مسؤولان، فراکسیون نمایندگان اهل سنّت در مجلس، رئیس مجلس شورای اسلامی و مسؤولان صدا سیما، بسیار شیرین و خوب بود که جای تقدیر و تشکّر دارد. این نوع موضعگیریها را میتوان تلاشی در روند اصلاح و بهبود یک مشکل تاریخی ارزیابی کنیم.
البتّه معتقدم که حسّاسیّت موضوع از نگاه دینی و انسانی در حدّی است که لازم است کارهای بیشتری انجام بگیرد.
اوّل: لازم است همه تلاش کنیم تا اصولی همچون کرامت ذاتی انسان، حقوق شهروندی، دگرپذیری، اخوّت دینی، بهرهگیری از ادبیات فاخر و شایسته و توجّه به أحسن در گفتار را میان خود به فرهنگ تبدیل کنیم.
دوّم: اینکه تقلیل موضوع به توهین به مقدّسات اهل سنّت در چنین حوادثی فقط میتواند به خویشتنداری افراد در مواردی خاصّ منجر شود. وقتی به امّالمومنین عائشهی صدّیقه رضیاللهعنها توهین میشود و از طرفی قرآن زنان پیامبر صلّیالله علیه وسلّم را «مادران مؤمنان» معرّفی میکند، توهین به ایشان توهین به همهی مؤمنان به حساب میآید. همچنین با توجّه به تکریم و تقدیر از جماعت مهاجران و انصار در قرآن توهین به این افراد نوعی دهنکجی به قرآن است و قرآن امر مشترک بین همهی مسلمانان میباشد. بنابر این لازم است با ارتقای موضوع از قضیّهی مرتبط به اهل سنّت به قضیّهی همهی مسلمانان گامی استوار در بهبود این امر برداشت.
چرا در بیشتر کشورهای اسلامی ازجمله عربستان سعودی عالمان منتقد به بند کشیده شدهاند. خبرها حاکی از آن است که تنی چند از عالمان دینی این کشور ازجمله شیخ سلمان عوده در معرض خطر اعدام قرار دارد. به نظر شما اصلاحات بنسلمان تا چه حدّ مقرون به توفیق خواهد بود؟
وجود منتقد به صورت فرد یا جمع حقّی دینی و انسانی است. در نگاه دینی مردم حق دارند حکومتها را مورد سؤال قرار دهند و در تجربهی انسانی نیز در کشورهای توسعهیافته مردم میتوانند از طریق احزاب کارهای حکومت را نقد کنند. در این میان علمای دین با توجّه به نقش و مسؤولیت خود در هدایت جامعه تأثیر بیشتری در روشنگری مردم دارند و به همین دلیل حکومتهای استبدادی بزرگترین دشمن خود را علمای ربّانی میدانند. در تاریخ اسلامی همیشه علمای حقیقی از طرف حکومتهای تمامیّتخواه مورد آزار و تعرّض قرار میگرفتهاند. البتّه از دورانهای گذشته تا امروز ما شاهد پدیدهای به نام عالمان درباری نیز بوده و هستیم. در عربستان سعودی محمّد بنسلمان با شعار اصلاحات و تغییر وارد میدان شد. اصلاحات بنسلمان از چند آفت جدّی رنج میبرد. یکی اینکه اصلاحاتی از بالا به پایین و بدون آمادگی و بستر اجتماعی است. معمولاً چنین روشی به نتیجه نمیرسد. دوّم اینکه اصلاحات بنسلمان به صورت عریان از اصلاحات منطبق بر میزان شرع گریزان است و این امر با باورهای دینی مردم و فرهنگ اجتماعی تعارض دارد. عربستان سعودی فعلاً نقش مثبتی را در قضایای امّت اسلامی ایفا نمیکند. به صورت مستقیم در کودتای مصر و دیگر کشورها نقش دارد و در معاملهی قرن که به قصد انحراف قضیّهی فلسطین انجام میگیرد، نقش جدّی دارد.
این مسائل باعث شده است که شأن و جایگاه این کشور مهمّ در اذهان مسلمانان خدشهدار گردد. شاهزادهی تازه به دورانرسیدهی عربستان برای تحقّق برنامههای خود بسیاری از علما و فعّالان حقوق بشری را مانع پیشرفت اصلاحات خود میدانست. به همین دلیل تعداد زیادی را زندان و تعدادی از مخالفان خود را اعدام نمود. چنانکه در سؤال اشاره فرمودید اخباری میرسد که دولت سعودی میخواهد بعد از رمضان سه تن از علمای زندانی، دکتر سلمان عوده، دکتر علی العمری و دکتر عوض القرنی را اعدام نماید. این سه شخصیت که در حقیقت سرمایهی همهی مسلمانان هستند و تاریخ فعّالیّت آنان، گواه بر منهج میانهروانه و علمی آنهاست امروز در معرض شکنجه و در خطر حکم اعدام قرار گرفتهاند.
اعدام این شخصیتها که در پرهیز از رفتارهای تند و خشونتآمیز، مثالزدنی هستند ضایعهای بزرگ خواهد بود. ما امیدواریم که این اخبار درست نباشد و انتظار داریم تا فرصت باقی است عُقلای قوم در روش و برنامههای خود تجدید نظر کنند.
اگر ضرورت گفتوگو و هماندیشی را در جهت حلّ اختلافات مذهبی فکری و سیاسی مفروض بگیریم، آداب و اخلاق گفتوگو را چه میدانید؟
معمولاً گفتوگو و تبادل نظر مبتنی بر احترام متقابل هم در نگاه شرع و هم در تجربهی انسانی به عنوان بهترین راهحلّ برونرفت از مشکلات و اختلافات معرّفی میگردد. ایمان و باور عمیق به ضرورت گفتوگو، ایجاد بستر مناسب و شرایط مساوی برای مذاکره، استفاده از کارشناسان و مراعات زمان و مکان مناسب، از شرایط یک گفتوگوی موفّق میباشد. پرهیز از خودحقانگاری، اجتناب از مطلقاندیشی و مقابله با ذهنیتهای پیشساخته نیز بسیار لازم است. در قرآن ضمن تأکید بر گفتوگو به عنوان یک روش و به کارگیری آن در ایجاد قناعت برای مخاطبان این موضوع به صورت عملی به رسول خدا صلّی الله علیه وسلّم آموزش داده میشود. خداوند از رسولش میخواهد که در دعوت خود از اسلوب حکمت و موعظه حسنه و در صورت نیاز از جدال احسن استفاده نماید. خداوند در آیات 24 تا 26 سورهی سبإ پیامبر را چنین راهنمایی می کند:
«قُلْ مَن يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِۖ قُلِ اللَّهُ ۖوَإِنَّا أَوْ إِيَّاكُمْ لَعَلَى هُدًى أَوْ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ ﴿٢٤﴾ قُل لَّا تُسْأَلُونَ عَمَّا أَجْرَمْنَا وَلَا نُسْأَلُ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴿٢٥﴾ قُلْ يَجْمَعُ بَيْنَنَا رَبُّنَا ثُمَّ يَفْتَحُ بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَهُوَ الْفَتَّاحُ الْعَلِيمُ»
«بگو چه کسی از آسمانها و زمین به شما روزی میدهد؟ بگو خدا. و همانا ما یا شما بر هدایت یا در گمراهی آشکاری هستیم. بگو شما از گناهی که ما کرده ایم بازخواست نمیشوید و ما نیز از آنچه شما انجام میدهید بازخواست نمیشویم. بگو پروردگارمان ما و شما را روز رستاخیز گرد هم میآورد سپس بین ما به حق داوری میکند و تنها او داور داناست.»
تأمّل در این آیات ما را به بسیاری از اخلاقیات یک گفتوگوی درست آشنا میکند.
-موضوع مورد مناقشه اگر حقّ مطلق باشد(توحید) و گفتوگو کننده اگر رسول خدا باشند باز هم باید از طریق استدلال و ایجاد قناعت وارد شد، نه از طریق تحکّم.
-در گفتوگو نباید با ذهنیّت اینکه من برحقّ و دیگری بر باطل است وارد بحث شد. حقّ باید در ضمن گفتوگو پرده از چهره بردارد.
-ادبیات فاخر آن است که در گفتوگو در موقع نقل مطلب طرف مقابل با ذهنیّت آنها و با رعایت امانت مطلب را منتقل کنیم ولو اینکه از نظر ما باطل و نادرست باشد و از طرفی نباید درگیر احساسات شد و سخن خود را تنازل داده و مقابله به مثل نمود.
-قرار نیست در گفتوگو همیشه به نتیجه رسید و طرف را مقهور خود نمود. بسیاری از حقیقتها را باید به قیامت سپرد تا در آن روز خدای «فتّاحِ علیم» آن را آشکار نماید.
در این فرصت مناسب میبینم برای تکمیل موضوع نگاهی به اندیشههای طلایی امام شافعی رحمه الله در این باب داشته باشم:
امام شافعی فرموده است: «رأی من ثواب است و احتمال خطا نیز دارد و دیگری خطا است و احتمال ثواب نیز دارد.»
و همچنین فرمود با هیچکس مناظره نکردم در حالی که دوست داشته باشم که طرف اشتباه کند و همیشه آرزو دارم آنچه را که میدانم همه بدانند و آن علم به من نسبت داده نشود. ربیع میگوید: شنیدم که شافعی میگفت با هیچکس به قصد غلبه و شکست مناظره نکردم مگر برای اثبات آنچه را که حقّ میدانستم. زعفرانی نیز از امام شافعی نقل میکند که با کسی مناظره نکردم مگر با نیّت نصیحت و دلسوزی.
نظرات